خلی. دیوانه مزاجی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کله خشک شود، کله شقی. یکدندگی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کله خشک شود، تریاکی بودن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کله خشک شود
خلی. دیوانه مزاجی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کله خشک شود، کله شقی. یکدندگی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کله خشک شود، تریاکی بودن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کله خشک شود
نام کوهی به ماوراءالنهر. کوهی به نخشب. (یادداشت بخط مؤلف) : وزانکه گفتم کوه خشک مرا ملک است به خشک چوبی مالک کشید بردارم هر آنچه کوه خشک سنگ داشت بر سر من زدند و هیچ فذلک نمیشود کارم دریغ کوه خشک باز می نیارم گفت که سنگسار کند مالک و سزاوارم. سوزنی (دیوان چ 1 صص 63-64). ازخشک تا هزار میخ گزی آن من نیست ملک و دهقانی. سوزنی
نام کوهی به ماوراءالنهر. کوهی به نخشب. (یادداشت بخط مؤلف) : وزانکه گفتم کوه خشک مرا ملک است به خشک چوبی مالک کشید بردارم هر آنچه کوه خشک سنگ داشت بر سر من زدند و هیچ فذلک نمیشود کارم دریغ کوه خشک باز می نیارم گفت که سنگسار کند مالک و سزاوارم. سوزنی (دیوان چ 1 صص 63-64). ازخشک تا هزار میخ گزی آن من نیست ملک و دهقانی. سوزنی
کنایه از مردم دیوانه و سودایی مزاج باشد. (از برهان). کنایه از مردم دیوانه و سودایی مزاج باشد. (از آنندراج). مردم سودایی و دیوانه مزاج. (ناظم الاطباء) ، تریاکی. (از برهان) (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). تریاکی و معتاد به تریاک. (ناظم الاطباء) ، کله شق. یک دنده. (فرهنگ فارسی معین) ، تخم مرغی را نیز گویند که آن را سرازیر گذاشته خشک کرده باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین)
کنایه از مردم دیوانه و سودایی مزاج باشد. (از برهان). کنایه از مردم دیوانه و سودایی مزاج باشد. (از آنندراج). مردم سودایی و دیوانه مزاج. (ناظم الاطباء) ، تریاکی. (از برهان) (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). تریاکی و معتاد به تریاک. (ناظم الاطباء) ، کله شق. یک دنده. (فرهنگ فارسی معین) ، تخم مرغی را نیز گویند که آن را سرازیر گذاشته خشک کرده باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین)
یک دندگی. استبداد. (فرهنگ فارسی معین). صفت و چگونگی کله شق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، لجاجت. (فرهنگ فارسی معین). مقاومت بی ادبانه نسبت به بزرگتر یا قوی تر از خود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله شق شود
یک دندگی. استبداد. (فرهنگ فارسی معین). صفت و چگونگی کله شق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، لجاجت. (فرهنگ فارسی معین). مقاومت بی ادبانه نسبت به بزرگتر یا قوی تر از خود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کله شق شود
دیوانه مزاجی، کله شقی، یکدندگی دیوانه مزاج، کله شق یک دنده: (خود رای و کله خشک و بدتر از آن کینه یی و نجوش بود)، تریاکی، تخم مرغی که آنرا سرازیر گذاشته خشک کرده باشند
دیوانه مزاجی، کله شقی، یکدندگی دیوانه مزاج، کله شق یک دنده: (خود رای و کله خشک و بدتر از آن کینه یی و نجوش بود)، تریاکی، تخم مرغی که آنرا سرازیر گذاشته خشک کرده باشند